پارسا نفس زندگی

89/10/22

1391/2/3 10:01
نویسنده : نوران
214 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر قشنگ و دوست داشتنی ام پارسای زیبای من که نفست نفس زندگی ام می باشد الان که دارم این خاطره رو می نویسم تو اداره نشسته درحین کار لابلای آن هرگاه خسته میشم برات مینویسم امروز تولد ببباست اول از همه باباجون تولدت مبارکو بعد از شما بگم که بی اندازه شیرین شدی گلم قشنگم امروز تو خونه کنار عزیز هستی چون اینبار هم بد مریض شدی بعد از اسهال 1ماه پیش یه سرماخوردگی و یه آفت دهن داشتی که خیلی اذیتت کرد بعد هم از سه شنبه عطسه و آبریزش و تب که تا5روز ادامه داشت و از همه بدتر بی اشتهایی وتازه یه ذره بعد از 9روز می خوری که اونم به زور می باشد بعد از کلی زیر و رو و وام رفتیم یه تلویزیون خریدیم به 24ساعت نکشید که شما با قیچی رو صفحه اش رو خط خطی کردی اگه بدونی من و بابا چقدر ناراحت شدیم  آخه فسقلی چقدر وروجکی ولی اصلا نه من نه بابا دعوات نکردیم گفتیم فدای سرت ولی واقعا دردآور بود چون از یه تومن وامی که گرفتیم تازه یه قسط 100تومنی دادیم البته از دور خط و خل دیده نمیشه ولی به قول معروف از چشم افتاد دیگه ما باید مراقب بودیم چیز تیز دستت نمی دادیم به هر حال حساب قضا بلاگذاشتیم از قدیم گفتن ضرر به مال بخوره به جان نخوره

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)