پارسا نفس زندگی

27/11/1386داشتم از ترس............

1390/6/6 9:08
نویسنده : نوران
55 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قند عسل خوبی دیشب داشتم از ترس میمیردم حس کردم کیسه آب (با عرض شرمندگی)نشتی پیدا کرده بابا که اومد گفت باز چی شده تو تا این بچه رو بدنیا بیاری خودتو و منو میکشی آخه دست خودم نبود بابا از من شجاع تره من یه زنم وجودی که تو وجودم هست از خودم ارزشمندتره کوچکترین علامت خطری ترس برم میداره اخه مادر بودن با نگرانی عجین شده اینو از روزی که برگه آزمایشو گرفتم حس کردم تاصبح صبرکردیم صبح رفتیم بیمارستان نمیدونی یه خانوم دکتر بداخلاق سریع پرونده بابایی برام رانی و کیک خرید خوردم نوارقلبتو گرفتن وای نمیدونی چقدر تکون خوردی یه خانوم دکتر دیگه که مهربون بود گفت چه نوار قلب توپی داره پسرت ماشا.. بعد سونوگرافی وزنت هم 2980و اعلام کردن اصلا پارگی کیسه آب نبوده  خداروشکرررررررررررررررررر مامانی توروخدا دیگه تا روز اخر تن منو نلرزون قربونت برم دوست دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)