پارسا نفس زندگی

رقابت با بابا19 مرداد1390

1390/5/19 12:26
نویسنده : نوران
59 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانی

این روزها شدی رقیب بابایی و دائماً سعی میکنی ازش تقلید کنی یه بازی با بابایی میکنی خیلی کیف میکنی کشتی میگیرین دیشب خودت شروع کردی به گزارش و حالا این دو چهره آقاپارسا و آقا مهدی این دو کشتی گیر قدر وای من داشتم ریسه میرفتم از گزارش کردنت پسرک گلم وای به روزی که ببازی هر طور شده یه دور دیگه برگزار میکنی و میبری بعدش مصاحبه شما چه جوری انقدر قوی هستین از چه مواد غذایی استفاده میکنین و شما با آب و تاب میگی برنج  قربون پسرک برنج خورم خلاصه هووی بابایی هستی همش برمیگردی به من میگی خانوم من هستی میگم گلم من مامانت هستم  میگی نه هم مامانمی هم خانوممی بابا بره عزیز خانومش باشه یا یه موقعی میگه بره یه خانوم دیگه بگیره منم هر موقع غذا خوب نخوری سواستفاده میکنم  میکنم من شوهر کوچولو نمیخوام شما سریع غذاتو میخوری میگی من شوهر بزرگم شوهر کوچولو باباهه دیگه دائما گاه و بیگاه میگی خانوم منی دیگه مگه نه منم با حرکت سر میگم آریخنده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)