1387/10/11اولین سرماخوردگی
گل پسر قشنگم سلام بعد از اینکه روزهای خوب مهمون داری تموم شد شما متاسفانه سرمای خیلی بدی خوردی من خودم هم سرما خوردم تب خیلی بالایی داشتی وای که دلم کباب شد از بس زجر میکشیدی چره معصومت معصوم تر از همیشه شده بود لپای خوشگلت همش آب شد گریهههههههههههه تازه بعد دوروز تب داشتی خوب میشدی که دوباره تب کردی بابایی شرکت بود من و دایی جواد بردیمت بیمارستان مفید اونجا برای اولین بار ازت آزمایش گرفتن بماند که چقدر سخت بود خداروشکر آزمایشت خوب بود ولی ٢هفته طول کشید تا خوب خوب شدی تو این مدت نه غذا نه مایعات فقط شیر میخواستی من خودم تب داشتم شیری نداشتم خیلی روزای بدی بود ولی خداروشکر تموم شد این روزها روزهای عزاداری محرمه خیلی دوست داشتم میبردمت بیرون ولی هوا سرد و شما هم تازه دوران نقاهت رو طی میکردی دوست داشتم فضای معنوی بیرون رو میدیدی ان شا.. سال دیگه گلم بوس برای گل باغ زندگی