پارسا نفس زندگی

1388/20/17از شیرگرفتن پسری

1390/10/20 12:54
نویسنده : نوران
143 بازدید
اشتراک گذاری

از شیر گرفتن پسری که فوق العاده به شیر وابسته بود خیلی سخت بود برای من هم این جدایی سخت بود حدود دوسال دقیقاً٢١.٥ماه از شره جانم به عزیزتر از جانم نوشاندم و این فراتر از نوشاندن بود و این پیوند فوق العاده شیرین بود و حال این جدایی برای ما بسیار سخت پنج شنبه صبح من و شما با دایی علی رفتیم امامزاده قاسم اونجا برای آخرین بار شروع کردی به خوردن ولی حیف که شیطنت اجازخ نمیداد کامل از دو سینه بنوشی و میخواستی شیطنت کنی و نمی دونستی این بار آخری هست که مینوشیدر حین خوردن شیر سوره یاسینو برات تلاوت کردم بعد برات از آب اناری که آوردم دمیدم و ثواب قرائت این سوره رو به حضرت علی اصغر و مادرش هدیه کردم و این ٢سال شیر رو حلال وجود نازنینت کردم در حالی که چشام پر از اشک بود اومدیم بیرون شما آب انار رو نوش جون کردی بعد اومدیم خونه ی ماده تلخ به اسم صبر زرد مالیدم به سینه هام تا ٢الی ٣ساعت بعد که طبق عادت اومدی سراغ من (الهی قربونت برم ی بالشت هم دستت بود اومدی گفتی ممه وقتی دیدی که چه زشت شده باور نکردی با نوک زبون امتحان کردی گفتی تخ تخ و دیگه نیومدی سراغش تا شب نیمه های شب تا ٣بازی میکردی وقتی خواب به چشمای خوشگلت اومد و خواستی طبق عادت کنار مادر دراز بکشی تا زیر سینه خوابت ببره وقتی یادت اومد که تلخ شده زدی زیر گریه گریه که چه عرض کنم ضجه وحشتناک تا صبح گریه کردی بمیرم برات دلم میخواست بهت شیر بدم ولی اونوقت دیگه فکر کنم شیر گرفتن فوقالعاده سخت میشد بالاخره خوابت برد ساعت ٦صبح در حالی که داشتی خواب ممه رو میدیدی میگفتی تخ تخ واقعا عذاب اور بود کوچولوی من داشت خواب ممه تلخ رو میدید الهی بمیرم انقدر زجر کشیدی در طول روز خیلی اذیت نمیکردی میومدی نگته میکردی میگفتی تخه بعد میرفتی ولی شبا نمیتونستی تحمل کنی مجموعا ٤روزه فراموش کردی و خیلی اذیت نکردی گل پسرم حالا غصه مامان کاش شیر گاو بخوری

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)