پارسا نفس زندگی

89/3/26تعطیلات خردادماه که خوش نگذشت

1390/11/23 14:06
نویسنده : نوران
142 بازدید
اشتراک گذاری

عسلم سلام آخه از چی بگم که هروقت میخوام از شیطنتهات بگم یهو مریض میشی تعطیلات 14و15خرداد که بابا بالاخره یه مرخصی یه روزه گرفت و دایی جواد از بابل اومده وبا هم با ماشین پدرجون راهی آلاشت شدیم به خاطر مریضی شما تلخ شد و اصلا اصلا بمن خوش نگذشت از صبح که داشتیم می رفتیم حس کردم گرمی به خودم دلداری دادم البته بابا و دایی جواد هم یه سره منوتخریب میکردن تو وسواس درای والکی میگی بچه مریضه و این جور حرفا که من کم نشنیدم شب که رسیدیم تب کردی و سرفه های وحشتناک البته طول روز بازی میکردی ولی شبا تب میکردی خلاصه خیلی بد بود و همین که برگشتیم بردیمت دکتر برات آنتی بیوتیک نوشت تازه دکتر میگفت صدای  سینت خیلی بدتر از چرکشه  که به خاطر آلرژی هست ولی دکتره گفت آسم خفیف وای انگار دنیا رو سرم خراب شده بود نمیدونی چقدر غصه خوردم تازه داشتی یه کم جون میگرفتی از 15فروردین تا 15خرداد سه بار مریض شدی و 5نوبت آنتی بیوتیک گرفتی بماند یه هفته بیمارستان هم بستری بودی وای دوست دارم داد بزنم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)