پارسا نفس زندگی

چرا مرا بدنیا آوردی

در جواب ِ فرزندم که پرسيد: چرا مرا به دنيا آوردي؟   زيرا سال‌هاي جنگ بود و من نيازمند ِ عشق بودم براي  چشيدن ِطعم  آرامش. زيرا بالاي سي سال داشتم و مي ترسيدم از پژمردن پيش از شکفتن و غنچه دادن. زيرا طلاق واژه اي ست تنها براي مرد و زن نه براي مادر و فرزند. زيرا تو هرگز نمي‌تواني بگويي: مادر ِ سابق ِ من حتي وقتي جنازه‌ام را تشييع مي کني. و هيج چيز، هيچ چيز در اين دنيا نمي تواند ميان ِ مادر و فرزند جدايي افکند نفرت يا مرگ حتي. و تو بيزاري از من زيرا تو را به دنيا آورد ه ام تنها به خاطر ِ ترسم از تنها ماندن و هرگز مرا نخواهي بخشيد تا  زماني که خود فرزندي به دنيا آوري ناتوان از تاب آوردن ِ خاکستر ِ سوزان ِ روياه...
17 دی 1390

شما یادتون نمیاد

شما يادتون نمياد، تو دبستان زنگ تفريح كه تموم مي شد ماموراي آبخوري ديگه نمي ذاشتن… آب بخوريم. شما يادتون نمياد، شبا بيشتر از ساعت ۱۲ تلويزيون برنامه نداشت سر ساعت ۱۲ سرود ملي و پخش مي كرد و قطع مي شد…. سر زد از افق…مهر خاوران ! شما يادتون نمياد، قبل از شروع برنامه يه مجري ميومد اولش شعر مي خوند بعد هم برنامه ها رو پشت سر هم اعلام مي كرد…آخرشم مي گفت شما رو به ديدن برنامه ي فلان دعوت مي كنم.. شما يادتون نمياد، تو نيمكت ها بايد سه نفري مي نشستيم بعد موقع امتحان نفر وسطي بايد ميرفت زير ميز. شما يادتون نمياد، سرمونو مي گرفتيم جلوي پنكه مي گفتيم: آ آ آ آ آ آآآآآ شما يادتون نمياد، ولي نوك مداد قرمزاي سوسمار نش...
14 دی 1390

روزگار کودکی یادش به خیر

  اولین روز دبستان بازگرد کودکیها شاد و خندان بازگرد بازگرد ای خاطرات کودکی بر سوار اسب های چوبکی خاطرات کودکی زیبا ترند یادگاران کهن مانا ترند درسهای سال اول ساده بود آب را بابا به سارا داده بود درس پند آموز روباه و خروس روبه مکار و دزد چاپلوس کاکلی گنجشککی باهوش بود فیل نادانی برایش موش بود روز مهمانی کوکب خانم است سفره پر از بوی نان گندم است با وجود سوز و سرمای شدید ریز علی پیراهن از تن می درید تا درون نیمکت جا می شدیم ما پر از تصمیم کبرا می شدیم پاک کن هایی ز پاکی داشتیم یک تراش سرخ لاکی داشتیم کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت دوشمان ا...
14 دی 1390

تو شاهکار خالقی

  تو شاهکار خالقی.... تحقیر را باور نکن.... بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش....... زیبا و زشتش پای توست...... تقدیر را باور نکن..... تصویر اگر زیبا نبود....... نقاش خوبی نیستی . . . . از نو دوباره رسم کن....... تصویر را باور نکن.... خالق تو را شاد آفرید..... آزاد آزاد آفرید...... پرواز کن تا آرزو........ زنجیر را باور نکن........ ...
5 دی 1390

دعا کردم دعایم کن

  برایت یک بغل گندم دلی خشنود از مردم   برایت سفره ای ساده حلال و پاک و آماده   برایت شور پاییزی که برگ غم فرو ریزی برایت یک غزل احساس دوبیتی های عطر یاس   برایت هر چه خوبی هست دعا کردم دعایم کن... ...
5 دی 1390

عیدت مبارک پسر قشنگم1/1/1388

تمام هستی مامان سال نو مبارک امسال با وجود تو عید بوی دیگری دارد بسیار میخواهمت پیش از اینت گر که در خود داشتیم              هر کسی را تو نمی انگاشتیم با توام دیگر زدردی بیم نیست                    هست اگر جز درد خوشبختیم نیست ...
27 آذر 1390

اولین تولد 16/12/87

بهترین عدد 16 بهترین ماه اسفند بهترین سال 86 عزیزم چقدر زود گذشت یاد پارسال به خیر منتظر وقوع بزرگترین معجزه زندگی بودیم یک سال گذشت من همون دخترم که سربه هوا بود پس این زنی که دلش هر لحظه برای این بچه میلرزه کیه؟دلم برای خودی که بودم تنگه برای بار اولی که تصمیم گرفتیم برای بارداری اقدام کنم برای اون موقعی که خدا درخواست مارو فوری اجابت کرد برای بیبی چکی که مشکوک شد (15/4/1386) و من دلم هری ریخت و مطمئن شدم خبری هست برای لحظه ای که خونم کشیده شد تو سرنگ برای لحظه ای که جواب آزمایش از مثبت بودن باردای ام خبر میدادبرای اشک هایی که از آزمایشگاه تا خونه ریختم برای اولین باری که به بابا گفتم دلم تنگهههههههههههههه برای اولین سونوگرافی که...
27 آذر 1390

دکتر شریعتی

زن عشق می کارد و کینه درو می کند… دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر… می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی …. برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی … در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو … او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی … او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی…. او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد …. او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی …. او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر … و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد… و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کن...
21 آذر 1390

قدرت یک زن

زن ها قدرتي دارند که مردان را متحير می کنند. همواره بچه ها را به دندان می کشند. سختی ها را بهتر تحمل می کنند. بار زندگی را به دوش می کشند، ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می پراکنند. وقتی مي خواهند جيغ بزنند، با لبخند مي زنند. وقتی می خواهند گريه کنند، آواز می خوانند. وقتی خوشحالند گريه می کنند. و وقتی عصبانی اند می خندند. برای آنچه باور دارند می جنگند. در مقابل بی عدالتی می ايستند. وقتی مطمئن اند راه حل ديگری وجود دارد، نه نمی پذيرند. بدون کفش نو سر می کنند، که بچه هايشان کفش نو داشته باشند. براي همراهی يک دوست مضطرب، با او به دکتر می روند. بدون قيد و شرط دوست می دارند. وقتی بچه هايشان به موفقيتی دست پيدا می ...
21 آذر 1390